سریال
«آوای باران» که طرفداران زیادی بین مردم پیدا کرده بود به پایان رسید و در
قسمت پایانی در بدترین شکل ممکن و در بدترین نوع دراماتیزه کرده یک اثر
باران به پدرش رسید و تبدیل شد به ملکه نجات بچههای خیابانی.
سریال
آوای باران در ده قسمت پایانی نشان داد که حتی از فرمول فیلم هندی هم
تبعیت نمیکند چون حتی هندیسازها هم هرچند پایانهای سرخوشانه و تا حدودی
احمقانه برای فیلمهای بازاری خود طراحی میکنند اما به مخاطب کمفروشی
نمیکنند.
سهیلی زاده و گروه سازنده آوای باران عجیب به مردم
کمفروشی کردند و به اصطلاح شلنگ آب را روی درام و داستان آوای باران
گرفتند و آن را از سریالی که میتوانست در حد استاندارد سریال سازی ،
تلویزیون ایران در 13قسمت داستان خود را به صورت کامل به مخاطب ارائه کند
در بیش از 40 قسمت به صورت هر شب پخش شد و مدام حرفهایی را که در قسمتهای
اول گفته بود و به تصویر کشیده بود، تکرار کرد.
در 20 قسمت دوم
سریال آوای باران هیچ گرهای وجود نداشت، هیچ اتفاقی نمیافتاد و آدمها
فقط دور هسته اصلی قصه میچرخیدند و حرفها و اتفاقات تکراری را برای مخاطب
تعریف میکردند.
قسمتهای پایانی آوای باران میتوانست پرکششتر از
قسمتهای اولیه باشد.باند کلاهبرداران که معرفی شده بودند، میتوانست
کالبد شکافی شود و حتی مسئله مهم قاچاق دارو از حاشیه به اصل تبدیل شود و
داستانی پرهیجان را برای مردم رقم بزند.اما نه گروه نویسندگان این سریال و
نه کارگردان تصمیم نداشتند برای بیننده سریالی پر افت و خیز با داستانی به
اصطلاح گرم و پخته به نمایش بگذارند.
ادامه متن در ادامه مطلب